بادام خوردن باران
مرسی از همه دوستان گلم که برام نظر میزارن و وقتی من یکمی دیر میکنم جویای حالمون میشن و شرمنده از همه که نمیتونم زود به زود سر بزنم و براشون نظر بزارم ولی قول میدم بعد از عید تلافی کنم راستشو بخواین این روزا خیلی سرم شلوغه قبل از اینکه باران به دنیا بیاد منو همسرم با هم مغازه داشتیم و من همیشه دو ماهه آخر سال کمکش میکردم پارسال که باران کوچک بود من اصلا نمیتونستم بهش کمک کنم چون هم مغازمون خیلی دور بود و هم باران خیلی گریه میکرد و بابایی مجبور بود فروشنده بگیره و هر کدوم به نحوی .... اخراج میشدن حالا امسال همسری یه مغازه تقریبا نزدیک خونمون زده و منم روزایی که سرش شلوغ باشه میرم کمکش و بارانو پیش ...
نویسنده :
مامی نرگس
18:44